به گزارش مشرق، انقلاب اسلامی در برههای رخ داد که نظریهپردازان حوزه سیاست و جامعهشناسی فریاد پایان انقلابها را سر داده بودند که هیچگاه فکر نمیکردند حرکتی سیاسی ـ اجتماعیِ برخاسته از دین، ایدئولوژی شرق و غرب را کنار بزند و به شکل مستقل، تفکر و اندیشه جدیدی را به جهانیان معرفی کند. در باب ماهیت این اتفاق شگفت ـ که ما آن را انقلاب اسلامی میدانیم ـ با جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه پاسداران و پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی گپی زدیم که در ادامه حاصل کار را میخوانید.
در غفلت جهانیان یک نیروی جدید متولد شد
انقلاب اسلامی را یکی از شگفتانگیزترین و عجیبترین انقلابهای تاریخ مینامند. تحلیل شما در این باره چیست؟
در روند جریان نهضت اسلامی که از سال ۴۱ شروع شد و در ۱۵ خرداد سال ۴۲ اوج گرفت، اتفاقی افتاد که در آن زمان بسیاری از مقامات سیاسی، تحلیلگران، اساتید و پژوهشگران ایرانی و غیر ایرانی آن را به خوبی درک نکردند؛ بنابراین بسیاری از تحولاتی که از آن زمان شروع شد و تا انقلاب و زمان حال حاضر ادامه دارد را آن طور که باید فهم نکرده و متوجه نشدند. به شکل دقیقتر اگر بخواهم بگویم طی آن ۱۵ـ۱۶ سال نیرویی جدید پا به عرصه سیاست و اجتماع گذاشت که ناشناخته بود و همین ناشناخته بودن، موجب شد نتوانند آن را از بین ببرند یا متوقفش کنند. به عقیده من تا زمانی که این نیرو حاضر باشد و پویایی خود را حفظ کند، نهضت اسلامی سال ۴۲ همچنان ادامه خواهد داشت.
انقلابی انترناسیونالیسم با اهداف جهانی
آن نیرویی که من از آن صحبت میکنم و خارجیها از آن محروم هستند، در دو دهه اخیر تا حدودی برای غرب شناخته شده و برخی ابعاد آن مکشوف واقع شده است؛ بنابراین آنان سعی کردند تا حدودی با بهرهگیری از این شناخت، انقلاب اسلامی را معدوم سازند. من تأکید بر «انقلاب اسلامی» دارم نه جمهوری اسلامی ایران؛ چرا که به باور من جمهوری اسلامی تنها یکی از عوارض انقلاب در ساحت ساختار سیاسی ایران است. خود مقوله انقلاب هیچ انحصاری در جغرافیای مرزی ایران ندارد و جنبه فراملی آن موضوعی است که از آثار پدید آمده از بدو انقلاب مشهود است. پس باید دقت شود آثار انقلاب را منحصر در کشور ایران نکنیم. این انقلاب، هدفی جهانی دارد و قصدش تغییراتی در سطح گستره جهانی است؛ همانطور که تا الآن تغییراتی را به وجود آورده است.
سه عنصر برای تولید نیروی قوامبخش انقلاب
نیروی مذکور که به آن اشاره شد، ترکیبی از سه عنصر است و مادامی که این عناصر باشند و باهم ترکیب شوند، جریان انقلاب اسلامی ادامه خواهد داشت. آن سه عنصر عبارتند از ۱) مردم ۲) اعتقاد به اساس اسلام شیعی و ۳) حضور آگاهانه در ساحتهای اجتماع سیاسی و فرهنگی. در این سه عنصر، نه هر مردمی مطرح است، نه هر اسلامی و نه هر حضوری مقصود ماست؛ بلکه اسلامی منشعب از باورهای ارزشی و اساسی که در سیره معصومانی چون امام علی و امام حسین (علیهماالسلام) به وجود آمده، مدنظر است. همچنین آگاه و حاضر طبق تعریف من یعنی متوجه به جهتگیریهای رهبری که ذیل مقوله «ولایت فقیه» مورد بررسی قرار میگیرد.
ژاپنِ امپراطور یا ایرانِ آیتاللهالعظمی!
این عناصر مرکب از هم نیرویی را تشکیل دادهاند که قوام و دوام ایرانِ پس از انقلاب به اتکای به اوست. ژاپن با دو بمب اتم تسلیم آمریکا شد و این سربهزیری تحقیرآمیز ژاپنیها تا الآن ادامه دارد، اما در ایران طی شرایط سیاسی و اجتماعی ملتهب در این چهل و اندی سال، خبری از تسلیم نیست. از جنگ ۸ ساله گرفته تا بمباران شیمیایی صدام، تا توطئههای منافقین ضدخلق و تحریمهای بیرحمانه غرب، همگی در برابر این نیرو به بنبست رسیدهاند. تفکر خلق شده از بطن انقلاب توانایی آن را داشت تا بسیاری از مکاتب سیاسی و فکری جهان را زیر سؤال ببرد و از صحنه تقابل به کنار بفرستد. مثلاً با انقلاب ایران، کوسِ پایان تفکر چپ در ایران به صدا در آمد، یا در سطح جهان اسلام اخوانالمسلمین مرعوب مکتب مبارزهای شد که از تعالیم شیعی سر برآورده است.
اگر امروز در نیجریه کسی به نام «شیخ زکزاکی» را با آن خشونت تمام مورد هجوم قرار میدهند و پسرانش را به شهادت میرسانند، به این علت است که او سخنگوی تفکر و جهتگیری انقلاب اسلامی است و همین مسأله برای مخالفان ترسناک است. همچنین است که آمریکا با تقبّل تمام هزینههای سیاسی و امنیتی، سردار سلیمانی را شهید میکند؛ چرا که آنان به این فهم رسیدند که سلیمانی تنها یک فرمانده نظامی نیست، بلکه تبلور جسمانی یک تفکر و اندیشه است.
فرقهگرایی در انقلاب نداریم
آیا در عناصری که اشاره کردید، نوعی فرقهگرایی شیعی دیده نمیشود؟
برای اینکه سوءتفاهمی ایجاد نشود، باید بگویم عنصر باور به اساس مذهب شیعی که یکی از ارکان مهم نیروی انقلاب است، فارغ از فرقهگرایی برخی جریانات شیعی است. مقصود از آن ارزشها یعنی مقولات کلی و فراگیری که در مکتب تشیع بروز و ظهور گستردهای دارند، مثل شهادت، مقابله با مستکبر، عدالت، جهاد و ... جالب است بدانید فلسطینیان پس از انقلاب ایران زمانی که مقوله «شهادت» را به پیروی از ما دریافت کردند و در باورشان نهادینه شد، پیشرفتهای روبه جلویی در برابر رژیم صهیونیستی کسب کردند.
در خاطرات «ویلیام سالیوان» سفیر آمریکا در ایران آمده است که او به شاه پیشنهاد میکند که مردم معترض را به رگبار ببندد. شاه در جواب میگوید: «این کار روی مردمی که مرگ را افتخار میدانند و آن را شهادت مینامند بیفایده است.» تا زمانی که علل انقلاب ـ که همان عناصر اصلی سهگانه هستند ـ موجود باشد، معلول انقلاب اسلامی حاضر خواهد بود. لذا طبیعی است که ببینیم دشمن نوک پیکان هجوم خود را روی این عناصر متمرکز کند. در طول این چندماه اخیر کاملاً سیاست دشمن درباره مقابله با ارکان اساسی انقلاب که برخاسته از فرهنگ و تفکر است، نمایان شد. تحقیر روحانیون، توهین به حجاب، سوزاندن قرآن و مساجد، حمله به مذهبیون و اقداماتی از این قبیل کاملا خطِ جهتگیری اغتشاشگران را روشن کرد.
شورش کور، جنبش سیاسی نیست
آیا اتفاقات اخیر شأنیت این که یک جنبش سیاسی باشد را دارد؟
یک جنبش سیاسی چند شاخصه مهم دارد: ۱) رهبری ۲) ایدئولوژی ۳) استراتژی ۴) برنامه و ۵) شعارها. آیا جریانات اخیر دارای این شاخصهها بود؟ این افراد حتی شعار هم نداشتند و رکیکترین الفاظ را به عنوان شعار استفاده میکردند. در بهترین حالت باید این اتفاقات را «شورش کور» خواند که به شکلی مزدوری جریان سلطه را داشت، انجام میداد.